به گزارش سرویس ورزشی جام نیوز، ناصر محمدخانی در آستانه دربی از حال هوای بازیهای پرسپولیس و استقلال دهه شصت صحبت کرد تا بدانیم چطور شده دیداری که در دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد یکی از زیباترین بازیهای فوتبال ایران بوده به جایی رسیده که تماشاگر هم تمایل چندانی به تماشای آن ندارد و برایش کفایت میکند که نتیجه بازی را بداند و اگر گلزنی هم داشت نام گلزن را به ذهنش بسپارد!
اظهارات جالب و افشاگرایانه محمدخانی را در زیر بخوانید:
* ناصر محمدخانی بچه کدام محله تهران است و فوتبالش را از کجا آغاز کرد؟
- من بچه شهرری هستم و فوتبالم را از زمینهای خاکی این منطقه شروع کردم.
* با کدام فوتبالیست مطرح در دوران کودکیات همبازی بودی؟
- عباس کارگر فوتبالش را از زمینهای خاکی شهرری و همراه من آغاز کرد. هنوز پانزده سالم بود که حسین فرزامیفر پیشکسوت قدیمی استقلال من را به تیم خودش یعنی تیم آکام دعوت کرد. تیمی که در دسته دوم تهران شکل گرفت در همان سال به لیگ دسته اول صعود کرد.
* اولین پولی که از فوتبال درآوردی کی، کجا و چقدر بود؟
- مبلغ سیصد تومان حقوق ماهیانه از تیم آکام میگرفتم و پانزده یا شانزده سالم بیشتر نبود.
* مشکلی با این پول نداشتی؟
- خیر خرجم در میآمد. کلی هم پسانداز داشتم. البته بعدا این سیصد تومان به هشتصد تومان تبدیل شد که در آن دوران پول خوبی بود و میشد با این پول حتی ماشین خرید. البته من چون سنم پایین بود فکر خرید ماشین و این حرفها نبودم.
* و حضورت در تیم فوتبال راه آهن؟
- بله امیر ابوطالب من را در تیم آکام دیده بود و با پرس و جو از بچه محلهایم آدرس منزل ما را در شهرری پیدا کرد و به درب منزل ما آمد و چون هنوز سن قانونی نداشتم با پدرم صحبت کرد و مبلغ 40 هزار تومان به من پیشنهاد داد تا با راهآهن قرارداد ببندم. من هم که سر از پا نمیشناختم این پیشنهاد را پذیرفتم و پس از امضای قرارداد راهآهنی شدم.
* ظاهرا در همان سالها پیش از این که به پرسپولیس بروی از استقلال پیشنهاد داشتی؟
- بله در دوران فوتبالم یک بار شاهرخ بیانی زیر پای من نشست و در دورانی که جگیچ سرمربی استقلال بود از من خواست عضویت این تیم را بپذیرم. آن زمان در اردوی تیمملی جوانان با همدیگر همبازی بودیم و هر شب مینشست و از استقلال و امکاناتش برایم تعریف میکرد من هم فقط به این حرفها گوش میکردم اما چون اصالتا پرسپولیسی بودم اصلا نمیتوانستم خودم را برای پوشیدن پیراهن رقیب آماده کنم. حتی یادم هست یک شب آنقدر به من اصرار کرد که برای خلاص شدن از اصرارهایش گفتم باشد استقلالی میشوم اما صبح که شد زیر حرفم زدم و با این وجود که گفته بودم استقلالی میشوم زیر بار این کار نرفتم. در ادامه مصاحبه هم برایتان توضیح میدهم چطور من زیر پای شاهرخ بیانی نشستم و باعث حضورش در تیم پرسپولیس شدم!
* مثل این که بازیکن بانک ملی هم بودهاید؟
- بله پیش از حضورم در پرسپولیس به تیم بانک ملی پیوستم تیمی که نایب روئیندل و رجب فرامرزی عهدهدار مسئولیت فنی آن بودند.
* و در بیست سالگی عضویت پرسپولیس را پذیرفتید؟
- بله یادم هستم وقتی به پرسپولیس آمدم عمو محراب سرمربی تیم بود. من پیراهنی را بر تن کردم که تا قبل از من حسین کلاتی میپوشید. خب طبیعی بود جایگزین شدن به جای یکی از افتخارات پرسپولیس هم برایم سخت بود و هم آرزوی هر فوتبالیستی به حساب میآمد. من هم سعی کردم در ابتدا بیسر و صدا و کم ادعا کار کنم تا کسی توی کارم نگذارد.
* وقتی محراب شاهرخی خانهنشین شد و علی پروین به جای وی نشست شما بازیکن پرسپولیس بودید؟
- بله من بازیکن پرسپولیس بودم.
* خب چطور این اتفاق افتاد تعریف کنید؟
- این از جمله اتفاقاتی در دوران فوتبالم است که هیچگاه نمیخواهم پیرامون آن صحبت کنم. فقط از من این خاطره را داشته باشید که یک روز علی پروین سر تمرین تیم آمد و گفت از این به بعد من هم بازیکن پرسپولیس هستم هم مربی این تیم، ما هم بازیکن بودیم و طبعا از این شرایط تبعیت کردیم. وقتی یکی دو سال بعد عمو محراب فوت کرد به خانه و زندگی ایشان رفتیم دیدم آن مرحوم حتی یک فرش درست زیر پایش نداشته آن وقت در موردش چه حرفها که نگفتند. بگذریم بریم سراغ یک قضیه دیگر...
* اولین دربی که با پرسپولیس بازی کردی به یادت هست؟
- اولین دربی من همان بازی بود که علی پروین تازه سرمربیگری پرسپولیس را بر عهده گرفته و جانشین محراب شاهرخی شده بود. من در نیمه دوم آن بازی تعویض شدم و عباس کارگر جای من را گرفت.
* آن بازی چند چند شد؟
- آن دربی با گل دیرهنگام بهتاش فریبا مساوی شد در حالی که ما تقریبا هفتاد دقیقه با گل غلامرضا فتحآبادی از آبیها جلو بودیم ولی در نهایت با نتیجه یک بر یک بازی را به پایان بردیم. اولین بار عصبانیت پروین را بعد از این بازی دیدم. علی آقا از گل دیرهنگام بهتاش فریبا صورتش برافروخته شده بود و در رختکن هر چه دلش خواست به ما گفت. ما هم که می دیدیم وی حق دارد حتی یک کلام هم حرف نزدیم گفتیم بزرگتر تیم است و عصبانی شده ولش کن حق دارد!
* هنوز هم همین جوری فکر میکنی؟
- بله اگر بدانی وقتی در دربی نتیجه نگیری یا مثل همین بازی در دقایق پایانی مساوی کنی چقدر باید جوابگو باشی، به پروین حق میدهی.
* ظاهرا وعده وعید هم در پرسپولیس زیاد شنیدهاید؟
- تا دلت بخواهد سلطان وعده وعید علی پروین بود. وی قبل از هر بازی کلی وعده و وعید میداد که اگر پیروز شوید این کار را میکنم و آن کار را میکنم اما یا نمیکرد و یا اگر قصد داشت این وعده وعیدها را به مرحله اجرا در بیاورد یک نفر جلوی پای پرسپولیس سنگ میانداخت. خلاصه همیشه یک دلیلی وجود داشت که این وعدهها عملی نشود و همهچیز در حد حرف باقی بماند.
* ظاهرا حالا به مرحله حساس مصاحبه رسیدهایم؟
- به کجا؟!
* جایی که باید ابتدا در مورد دلیل پرسپولیسی شدن بیانی و این که چطور زیر پای شاهرخ نشستی حرف بزنی و دوم استعفای دسته جمعی از تیمملی؟!
- باشه. البته از پرسپولیسی شدن شاهرخ بگویم که جریان از واگذاری زمینهای سازمان زمین به بازیکنان پرسپولیس شروع شد. یکی از مسئولان وقت سازمان زمین شهری پرسپولیسی بود و علی آقا با وی گفتگو کرد تا یکی از معدود وعده وعیدهایی که در مورد تیم به بازیکنان داده میشد عملی شود. این مسئول سازمان زمین شهری موافقت کرد در مقابل پرداخت چهار صد هزار تومان یک منطقه زمین به بازیکنان پرسپولیس بدهد. من هم وقتی در اردوی تیمملی بودم این موضوع را با شاهرخ بیانی در میان گذاشتم و گفتم اگر در استقلال بمانی کلاه سرت میرود و این زمینها را از دست میدهی. شاهرخ در ابتدا تردید داشت اما بدجوری توی رگ و پوستش رفته بودم و یک سری سند زمین را به او نشان میدادم و میگفتم با این زمین آیندهام تامین شده. تو نمیخواهی یک فکری به حال آیندهات بکنی؟!
* و شاهرخ بیانی؟
- هیچی بالاخره تسلیم شد و پس از گفتگو با من قرار گذاشت برود با مسئولان استقلال صحبت کند و رضایتنامهاش را برای پرسپولیس بگیرد. صحبتی که ظاهرا به دعوا منجر شده بود و در نهایت بهانه خوبی به دست شاهرخ بیانی داد تا به پرسپولیس بیاید و عضویت تیم ما را بپذیرد.
* و بالاخره آن زمین به شاهرخ بیانی رسید؟
- فکر میکنم شاهرخ هم یک قطعه از زمینهای سازمان زمین شهری را گرفت اما این زمین برای من که برکت نکرد شاید چون سر گرفتن آن زیر پای شاهرخ نشستم و نفرین هواداران استقلال را به جان خریدم.
* چطور برکت نکرد؟
- راستش به ما گفتند چون مجرد هستید این زمینها را از شما پس میگیرند. من هم در آن روزگار پولی نداشتم که بخواهم برای نگه داشتن زمین سازمان زمین ازدواج کنم. سپس با درصد کمی سود این زمین را واگذار کردم. پولش هم اصلا نفهمیدم چه شد. خلاصه از این زمین کذایی چیزی دست من را نگرفت از بقیه اطلاعی ندارم نمی دانم چه کسانی هنوز این زمینها را دارند و توانستند آنها را به قیمت خوبی بفروشند.
* استعفا از تیمملی؟
- باور کنید من هیچ مشکلی با پرویز دهداری نداشتم بعضیها قبلا از تیمملی خط خط خورده بودند و همین مسئله مقدمات استعفای بعدی را فراهم کرد.
* بعد از سالها نمیخواهی در این باره واضح صحبت کنی؟
- میترسم بعضیها دلخور شوند و به من خرده بگیرند.
* بیش از بیست سال از این اتفاق میگذرد حالا وقتش است که در مورد این قضیه به صراحت حرف بزنی و واقعیت ماجرا را بگویی؟
- باشه چون اصرار میکنی میگویم. من تا به حال در این مورد یک کلام حرف نزدهام. اما حالا اصل ماجرا را میگویم. حمید درخشان یکی دو ماه قبل از این استعفا از تیمملی خط خورد. وقتی داشتیم از محل تمرین برمیگشتیم این موضوع را با من در میان گذاشت. من هم فردای همان روز با حمید به منزل مرحوم دهداری در میدان پالیزی رفتیم و در خصوص این قضیه با وی صحبت کردیم. نشان به این نشانی که رضا وطنخواه هم در منزل مرحوم دهداری بود و از نزدیک این گفتگو را شنید. من از پرویزخان خواستم یک فرصت دیگر به درخشان بدهد تا وی بتواند خودش را در تیمملی اثبات کند. بازیکنان جوانی مثل سیدمهدی ابطحی و مجید نامجومطلق روی کار آمده بودند که جا برای درخشان تنگ شده بود. درخشان هم در گفتگو با دهداری از وی خواست دوباره به این بازیکن فرصت دهد تا بتواند خودش را ثابت کند. بنده خدا پرویز خان هم قبول کرد و به احترام ما به درخشان گفت فردا تو هم ساک تمرین خودت را بردار و سر تمرین تیمملی بیا و درخشان دوباره به تیمملی برگشت اما دیگر دلش با این تیم نبود. از طرف دیگر کمکهای پرویز خان در تیمملی یعنی رضا وطنخواه و بهمن صالحنیا به خصوص رضا وطنخواه با ملیپوشان بدصحبت میکردند و این مسئله هم دلخوری اکثر ملیپوشان را در پی داشت. ضمن این که نظمی که پرویز خان برای تیمملی قائل بود خیلیها نمیپذیرفتند. مثلا پرویز خان وقتی تیمملی برای سفر به یک کشور دیگر میرفت هرگز اجازه نمیداد یک بازیکن، تنها یا چند نفری برای خرید به داخل شهر برود. تیمملی با لباسهای متحدالشکل و در یک خط حرکت میکرد حتی زمانی که برای خرید به بازار میرفتیم هم همین شرایط حکمفرما بود. پرویز خان در ابتدای صف میایستاد و بقیه بازیکنان بر اساس کسوت پشت سر وی راه میرفتند. حساب کنید یک صف طولانی از بازیکنان تیمملی که در ابتدای صف سرمربی میایستاد، رضا وطنخواه در وسط صف قرارمیگرفت و بهمن صالحنیا هم در انتهای صف قرار داشت. باور کنید وقتی در خیابان های کشورهای مختلف قدم میزدیم بقیه تیمها ما را با دست نشان میدادند و با لبخند میگفتند اینها بازیکنان تیمملی ایران هستند که مثل بچه محصلها در یک خط حرکت میکنند. یا مثلا وقتی در اردوی تیمملی بودیم هیچکس حق نداشت به گونهای غذا بخورد که صدای قاشق و چنگالش شنیده شود. خب میدانید این شرایط برای خیلیها پذیرفته نبود. من هم در این مورد چند بار با دهداری صحبت کردم ولی وی شاگرد مرحوم اکرامی بود و نظم و ترتیب را از وی فرا گرفته بود و با این شیوه مربیگری به میانسالی رسیده بود و حالا تغییر روش دادن برایش دشوار بود. در نتیجه این نارضایتیها و اقدامات افرادی مثل درخشان که موقعیت خود را در تیمملی خطرناک حس میکردند کار را به جایی رساندند که تصمیم به استعفا گرفتیم.
* ظاهرا چند نفری بعد از امضای استعفا امضای خودشان را پس گرفتند و منصرف شدند؟
- بله من به خاطر دارم تنها کسی که از همان ابتدا با استعفا مخالفت کرد سیروس قایقران بود. وی در جمع ما گفت من همشهری صالحنیا هستم و تا آخر عمرم با این مربی چشم در چشم خواهم شد. من هرگز دوست ندارم امضا کننده استعفا نامهای باشم که دلیل آن اعتراض به کادر فنی تیمملی است آن هم کادری که یک مربی انزلیچی در آن مسئولیت دارد.
* بقیه که استعفایشان را پس گرفتند؟
- خاطرم نیست فکر میکنم محمدحسن انصاریفر و یکی دو بازیکن دیگر هم بودند که بعد از امضای استعفاءنامه حرفشان را پس گرفتند و زیر قول و قرارشان زدند. ولش کن این موضوع را به حدکفایت کالبد شکافی کردیم برو سراغ سوژه بعدی...
* فقط یک سئوال... از این موضوع پشیمانی؟
- آره، پشیمانم. این یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی من بود که باعث شد برای مدت زیادی تیمملی را از دست بدهم و در شرایطی که میتوانستم بر تعداد بازیهای ملیام بیفزایم از فوتبال دور ماندم.
* اما از لحاظ مالی به نفع شما شد؟
- چطور؟!
* حضور در باشگاههای کشورهای عربی و درآمد سرشار کار کردن در تیمهای عربی؟
- آره از این لحاظ به نفع من شد. خاطرم هست قبل از این که به تیم النادی القطر بروم برای بازی در قالب تیم منتخب آسیا به امارات رفته بودیم هر شب شیخ یکی از تیمهای عربی من را به منزل خودش دعوت میکرد و یکی دو نفر از اطرافیانش چندین ساعت از مزایای حضور در فلان باشگاه عربی میگفتند و در نهایت هم پایان این گفتگوها شبیه به هم بود.
* چه پایانی داشت؟
- عربها به من میگفتند ناصرخانی! خلاص تو دیگر با تیم ما قرارداد میبندی. من هم میگفتم خلاص خلاص!!!... شوف خلاص!!! و شب بعدی شیخ بعدی و...
* چطور شد نادیالقطر؟
- آنها بیشتر از بقیه تیمها پیگیر کار من بودند. باور کنید برای این که درخشان را هم به همراه خودم به قطر ببرم یک ماه و نیم مسئولان النادی القطر را معطل کردم تا آنها رضایت دهند درخشان هم با من بیاید. وقتی رفتیم و یکی دو سال از این قضیه گذشت برای دومین بار از این که در حق درخشان رفاقت کردهام پشیمان شدم.
* چطور؟
- راستش ابتدا درخشان از من خواست با مدیران النادی القطر وارد دعوا شوم و برای گرفتن رضایتنامه آنها را تحت فشار بگذارم. من هم به این خیال که درخشان پشت من ایستاده تا ته خط رفتم بعد یک دفعه متوجه شدم درخشان با بیست هزار درهم بیشتر قراردادش را تمدید و از این موقعیت به نفع خودش سوءاستفاده کرده است. از طرف دیگر من هم با النادی القطر دعوا کرده بودم و جایی برای ماندن در این تیم نداشتم. آن وقت جالب این بود که درخشان میگفت اگر تو را نمیخواهند رضایتنامهات را بگیر و برو به زور که نمیتوانی در این تیم بمانی.
* از این به بعد فقط از دربی حرف بزنیم؟
- موافقم.
* بیست و هفتمین دربی که پرسپولیس با دو گل بیانی و یک گل شما استقلال را شکست داد؟
- آره همان بازی بود که من حاصل زیر پا نشینی شاهرخ بیانی را دیدم و حضور موثر این بازیکن را در ترکیب پرسپولیس احساس کردم. در آن بازی یک گل من زدم و یک گل شاهرخ بیانی من یک پنالتی هم گرفتم که شاهرخ آن را تبدیل به گل دوم پرسپولیس کرد.
* بازی به یاد ماندنیای بود؟
- آره ما بازی قبلی را با گل پرویز مظلومی شکست خورده بودیم و حدود چهار سال بود که پرسپولیس موفق به شکست استقلال نشده بود. به همین خاطر شیرینی این پیروزی قاطع برای همیشه زیر دندان ما باقی ماند. من تا دو سه روز بعد از این بازی روی پای خودم نبودم و فقط برای استقلالیها محلهمان کری میخواندم و هر استقلالی که میدیدم سعی میکردم چشم در چشمش ظاهر شوم.
* وقتی در دربی بازنده میشوی اوضاع چطور است؟
- وقتی در دربی بازنده میشوی مجبوری نگاهت را از همه استقلالیها بدزدی. اصلا سعی میکنی جلوی چشم آنها آفتابی نشوی و کاری نکنی که به یاد تو و شکست اخیر تیمت بیفتند. اوضاع خیلی دشواری پیش میآید. حتی دلت نمیخواهد برای خریدن یک نان به بیرون از خانه بروی چون حتما یک استقلالی جلوی چشم شما ظاهر و همه چیز مثل کابوس برایت تکرار میشود.
* میدانستی همین بازی که از آن حرف میزنی روز یکشنبه بود؟!
- جدا؟ اطلاع نداشتم!
* یک بار همراه درخشان به عنوان کادر فنی پرسپولیس دیدار با استقلال را نیمه تمام رها کردید؟
- ما نیمه تمام رها نکردیم بازی به خاطر هجوم تماشاگران نیمهتمام باقی ماند.
* همان بازی نیمه تمام را تعریف میکنی؟
- در این بازی همه چیز بر وفق مراد بود تا این که نزدیک به دقیقه هشتاد دیدم رضا شاهرودی به خاطر تکل خشن ادموند اختر به این بازیکن واکنش جدی داشت. خطاب به درخشان گفتم حمید، رضا را از زمین بیرون بیاور. او رفت توی دعوا با مهاجم استقلال. اما درخشان بیتوجه به این حرف گفت چند دقیقه دیگر بازی تمام میشود ولش کن بگذار کارش را بکند. همین ولش کن کار را به دعوا و درگیری کشاند. شاید اگر درخشان لااقل در این مورد گوش به حرف من میکرد دیدار سی و هشتم بین پرسپولیس و استقلال نیمهتمام نمیماند و کار به جایی نمیرسید که کمیته انضباطی دیدار را سه بر صفر به نفع استقلال اعلام کند. ما بازی بدون مشکل برده را به خاطر یک اشتباه واگذار کردیم اشتباهی که تاوان سنگینی برای آن دادیم.
* حالا در آستانه دربی این بازی را چگونه می بینی؟
- در این بازی شانس موقعیت هر یک از هر دو تیم 25 درصد است یعنی یک شانس پنجاه درصدی برای پیروزی یکی از دو تیم باید متصور بود و پنجاه درصد هم احتمال دارد این بازی با نتیجه مساوی به اتمام برسد.
* این پرسپولیس تو را به یاد کدام تیم میاندازد؟
- این پرسپولیس یکی از ضعیفترین تیمهای تاریخ باشگاه است که حتی خود من خیلی از بازیکنانش را نمیشناسم.
* پس با این اوضاع چرا برای پیروزی پرسپولیس و استقلال شانس مساوی قائل هستید؟
- چون این بازی یک مقوله کاملا متفاوت است و بازیکن بدون توجه به میزان تواناییهایش میرود تا اثبات وجودکند. همین نیروی انگیزشی است که این دیدار را تبدیل به یک بازی متفاوت میکند و میتوانی از روی رضا و رغبت آن را تماشا کنی. البته قطعا این بازی با دربیهای دهه شصت و آن بازیهای طلایی تفاوت دارد ولی خب هنوز هم هر چه باشد دیدار پرسپولیس و استقلال است و هر چه باشد شما به خاطر این بازی از من دعوت کردهاید که به گذشتهها سر بزنم و از بازیهای گذشته این دو تیم برایتان صحبت کنم. این یعنی نگاه متفاوت و ارزش متفاوت که فوتبال ما برای این دیدار قائل است.
* جدیدا رسم شده میگویند فلان بازیکن دربی باز است. شما به این حرف اعتقاد داری؟ چقدر دربی باز بودی؟
- من به دربی باز بودن فلان بازیکن هیچ اعتقادی ندارم. دربی باز نداریم. همه برای موفقیت در دربی نهایت تلاش خود را انجام میدهند. یک نفر شانس دارد و در دربی گلزنی میکند یا کار بزرگی انجام میدهد و دیگری شیوه بازیاش به گونهای است که کارش چندان به چشم نمیآید.
* درخشان چقدر بر شرایط دربی احاطه دارد؟
- به هر حال در دوران فوتبالش زیاد در این بازی شرکت داشته و از این لحاظ تجربه بالایی دارد. حداقل به خاطر خیل عظیم هواداران پرسپولیس امیدوارم درخشان موفق ظاهر شود و پرسپولیس تیم پیروز میدان باشد.
* در پایان این مصاحبه هم از شما میخواهیم یک افشاگری کنی؟
- چه جور افشاگری؟
* کدام بازیکن پرسپولیس قبل از حضورش در جمع شما استقلالی بود؟
- نمیدانم باید فکر کنم.
* میگویند درخشان قبل از پرسپولیسی شدن استقلالی بوده؟
- شاید. احتمالا این نقل قول درست است. به درخشان میآید قبل از پرسپولیسی شدن استقلالی باشد. به هر حال هر کسی یک نقطه ضعفی دارد اما درخشان دو تا نقطه ضعف دارد که اولی استقلالی بودنش است و دومی این که در رفاقت پای کار نیست.